- تاج گذاری
- آئین بر تخت سلطنت نشستن
معنی تاج گذاری - جستجوی لغت در جدول جو
- تاج گذاری
- تاج بر سر گذاشتن پادشاه
- تاج گذاری ((گُ))
- آیین بر سر نهادن تاج و بر تخت نشستن پادشاهی نو
- تاج گذاری
- Coronation, Enthronement
- تاج گذاری
- коронация
- تاج گذاری
- Krönung
- تاج گذاری
- коронація
- تاج گذاری
- koronacja
- تاج گذاری
- coroação
- تاج گذاری
- incoronazione
- تاج گذاری
- coronación
- تاج گذاری
- couronnement
- تاج گذاری
- kroning
- تاج گذاری
- การสวมมงกุฏ , การสวมมงกุฎ
- تاج گذاری
- penobatan
- تاج گذاری
- تتويجٌ , تتويجٌ
- تاج گذاری
- राजतिलक , राजतिलक
- تاج گذاری
- הַכְּרוֹנָה , הכתרה
- تاج گذاری
- 대관식 , 즉위
- تاج گذاری
- taç giyme, taç giydirme
- تاج گذاری
- মুকুটধারণ , রাজদ্রষ্টা
- تاج گذاری
- تاجپوشی , تاج پوشی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کاشتن کسی را، گداختن زر عمل قال گذاشتن، عمل ذوب طلا و نقره در بوته و تصفیه آنها از مواد زاید
عمل و کیفیت کار گزار کار بری. توضیح با} کار گزاری {اشتباه نشود ولی باید دانست که در عهد قاجاریه بمعانی} کار گزاری {هم غالبا کلمه را بصورت} کار گذاری {مینوشتند
denominação
denominación